۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

یه جمله که دوستش داشتم

دیروز درباره خلقت حرف زدیم. شاید قبلا گفته باشم که از به کار بردن واژه خلق برای دستاوردهای بشری مشکل دارم و به نظرم از نوع کشف هستند نه خلق. در واقع حرفم اینه که همه چی وجود داره ما فقط کشفش میکنیم. بماند.
در حین گفتگو جمله ای شنیدم که به محمد پیامبر نسبت داده میشه که از خداوند درباره خلقت سوال میکنه و اینطور جواب میگیره (شاید ترتیب کلمات دقیقا این نباشه ولی مفهوم همینه):
"همانا ما گنج پنهانی بودیم که با خلقت خود را آشکار نمودیم"
گنج پنهان، خلقت و آشکار
واژه آشکار رو بیش از دو واژه دیگه دوست دارم. خلقت نمیتونه به بشر نسبت داده بشه، چون به نظرم این صفت مختص خداست که از عدم خلق میکنه. خداوند از دم خود در موجودات دمید، پس همه ما اون "دم" خدایی رو در وجود خود داریم و همه ما بخشی از اون گنج پنهانیم که چون به زمین هبوط نمودیم در زیر لایه ها و پرده ها و حجاب ها مدفون گشتیم و بر ماست که خود را آشکار نماییم.
چی گفتم...

۴ نظر:

خــآتون خـــآموش گفت...

ما همیشه منتظریم که یکی استارت اول رو برای ما بزنه و بعد ما راه بی افتیم ..کشف کردن برامون سخت شده چون بهش عادت نداریم .

َSmne گفت...

امیدوارم همه این نقطه آغاز رو تجربه کنند. مهم نیست تو چه سنی و تو چه فصلی از زندگی، مهم نیست که تا کجا بشه پیش رفت...

ناشناس گفت...

آره نگاه جالبی بود. ولی از اون چیزاییه که نمی دونم چی دربارش بگم. کلا قشنگه. ولی نمی دونم واقعیت همینه یا نه. منظورم قضیه خلقت و کشفه. اینکه خلفت نیست و کشفه. حالا اگر واقعیت این هم نباشه یا باشه نمی دونم چی عوض می شه. به قول خودت کلمه آشکار بیشتر مهمه. اینکه کلا خلقت ها به این ارزشمندند که گنج ها رو آشکار می کنند. خود گنج نیستند. گنجه خودش بوده و هست. ما آدما هم وقتی خلق می کنیم (یا کشف می کنیم) گنجه رو داریم و آشکار می کنیم. خوب آشکار هم مترادف کشفه. مثل کشف حجاب! ولی بازم یه کم فرق داره. تو محاوره فرق داره. تو محاوره وقتی چیزی رو کشف می کنیم یعنی پیداش می کنیم. رازشو می فهمیم. خوب اینم که همون شد! پس حتما یه فرق دیگه داره. شاید کشف مال چیزیه که هست و ناپیداست، ولی آشکار کردن مال چیزیه که داریم و پنهانه. شاید منظورم همین بود. اینکه سوژه مورد کشف/آشکار شدن از آن ماست. حالا با هر کلمه ای گفتیم مهم نیست.

َSmne گفت...

ناشناس نازنینم!
همینطوره، مهم اون آشکار شدنه است فارغ از اینکه خلق میشه یا کشف میشه. منظور منم بازی با لغات نیست. فقط سعی دارم مفاهیم رو در قالب واژه ها درست بیان کنم. در واقع میخوام از کنکاش تو واژه ها، مفاهیم رو بکشم بیرون ...
هر چند واسه مسایل نظری مرزی نمیشه قایل شد و شاید ته همه این کنجکاوی ها و کنکاش های من این باشه که: زندگی کن!
نتیجه هر چی که باشه، میدونم که باید این مسیر و برم.